عبادت چیست؟
هوا سرد است و یخبندان ، هوا سرد و یخبندان .
و اما مادری بیرونِ در، با کودکش می لرزد از سرما
پی ویرانه ای می گردد آن مادر
و ای آدم کجایی تو؟
یکی مانند تو از نسل آدم پشت در می لرزد از سرما و طفلی در بغل دارد
و اما تو میان خانهء گرمت ، کنار یک بخاری گرم و سوزانی
و خود را اشرف مخلوق می خوانی؟
به ولله که من حیرانم از این رسم انسانی
یکی با طفل خود می میرد از سرما،
وتو خود را منزه ، زاهد و عابد،
ویاشب زنده دار زنده می خوانی؟
وپشت خانه ات یک ناله می آید،همان طفل است که می گرید.
به دنبال چه می گردی؟
تو ای زاهد تو ا ی عابد
صدای حق همان طفل است که می گرید
تو خود را از خدا دانی ؟
تو خود را از علی خوانی؟
تو می گویی که شب می بینم انوار الهی را؟
تو می گویی که با پیشانی ام
بشکسته ام نماز شب زنده داری را ؟
تویی بیدار ؟
تویی هوشیار؟
تو آیا دیده ای نور خدایی را ؟
و یا بشنیده ای بانگ خدایی را؟
اگر دیدی و یا بشنیده ای حق را ،
چرا در صبح یخبندان ندیدی مادری لرزان
و بر طفلش که یخ بسته است ، پشت خانه ات گریان
برو ای زاهد خوش باور و مغرور ،
سر از این مهر و این سجاد ه ات بردار
صدای ناله را بشنو، که باشد این صدا لبیک.
اگر داری تو چشم عقل و گوش دل
وگر نه عمر را بیهوده طی کردی
و این دستور حق باشد، نه من چون شعر می گویم
عبادت گیوه های پاره پاره ی علی باشد،
عبادت زخمهای دوش ثارالله ست
عبادت دستهای پاک عباس است
عبادت عقل می خواهد، عبادت چشم می خواهد
عبادت درک می خواهد، عبادت مرد می خواهد.
|